محل تبلیغات شما
این شعر حافظ رو بخونید 

ولی سر سری نه

خودت رو بزار جای حافظ 

که صبح مثلا از خواب بلند میشی 

ومیبنی تموم زندگیت .عشقت .نفست

کسی که بند بند وجودت به نگاهش بند بود نیست

رفته

ومیدونی که اگه خودت رو هم بکشی بهش نمیرسی


حالا چه حسی داری؟


دقیقا با همون حس و حال این غزل 


حافظ رو بخون


 ببین چه سوزی 


توی این شعرش هست!




شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت



روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت


گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
 


بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت



بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم



وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
 

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد  


دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت


شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن






در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت


همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
 


کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت



فکر کنم حالا حس منو بفهمی 

اره با خودتم چرا اینور اونور رو نگامیکنی
 

می‌خریم تا کمیاب و گران شود!

این شعر حافظ رو بخونید

رو ,  ,برفت ,حافظ ,بند ,حس ,و برفت ,این شعر ,نرسیدیم و ,شعر حافظ ,حافظ رو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها